نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

تولد گروهی فرشته های چهارساله

سلام 1393/10/19مصادف با میلاد حضرت محمد ماه مادر امسالم براتون تولد دسته جمعی گرفتیم،بماند که چقدر سخت امسال این مراسم برگزار شد ولی شکر که این رسم قشنگمون پایدار موند انشاءلله مامانا همکاری کنن وجشنمون هرساله باشه.وهرسال یک خاطره ی بینظیر از رشد دسته جمعیتون داشته باشین امسال به دلیل به حد نصاب نرسیدن فرشته های بهمنی چند تا مهمون نازنین دیگه هم داشتیم که یه کم کوچکتر از شماها بودن آرتین جونم یکی از اون مهمونای نازنین بود که هفت ماه زودتر به استقبال میلادش رفت. امسال تولدتون رو توی مجتمع کوروش گرفتیم ومن وخاله هانیه مسئولیت برگزاری رو به عهده گرفتیم وخیلی خوش گذشت .واولین تجربه ی تولد گروهی کوروش بود وواقع...
3 خرداد 1394

سالگرد ازدواج

1393/10/14 مدتها بود نه کافی شاپ رفته بودیم ونه دیزی خورون هرچند هیچ هماهنگی باهم نداشت ولی جفتش رو به سالروز یکی شدنمون انتقال دادیم وآآآآآآآآآخ که چقدرم چسبید. خیلی بده چند نسل زاده ی یه شهری باشی وبناهای تاریخیش رو ندیده باشی!!!اونم چه بنایی میدون آزادی اونم اون روز مزین کردیم چقدرم خوش گذشت فقط خودمون بودیم ویه دوست خارجکی جولانی دادیم اساسی جای همگی سبز ادامه دارد پدروپسر     عروسک مامان اون روز علاقه ی خاصی به این مجسمه ها پیدا کرده بود ومدام میرفت کنارشون ومیگفت: مامان بیا از ما یه عسک زیبا بگیر  ...
1 خرداد 1394

مهمونی

1393/10/12 درهفتمین سالروز حنابندون مامان وبابا دعوت شدیم خونه ی عمو مصطفی،دوست بابایی با مامانی برای دوستام هدیه خریدیم وکوکی های رنگی رنگی درست کردیم وشاد ومشتاق رفتیم خونه شون. فاطمه جون ومطهره که معرف حضور هستن ،اون فسقلی هم آریسا خانومه دختر عمو حمید که من اون روز باهاش آشنا شدم.   خاله مینا خیلی زحمت کشیده بودن وبه ما خیلی خوش گذشت،بعد رفتیم خونه ی مامانبزرگم وراه باز وبسته کردن لوردراپه رو کشف کردم تادرودی دیگر بدرود ...
1 خرداد 1394

ژوراسیک پارک

1393/10/05 نازدارم یه اتفاق خیلی بد افتاده مامان پنج ماهه وبت رو آپ نکرده راستش اون ماجرای""غم دنیاست""که هنوز برات ننوشتم وشایدم اصلا ننویسمش خیلی توی روحیاتم تاثیر منفی گذاشته!!یه جورایی شادابیم رو ازدست دادم،شکرخدا مشکلمون تاحدود زیادی رفع شده ولی آثارش از وجودمن هنوز نرفته!! خب بگذریم جبران میکنم مامان جونی مدت زیادی بود که ماهپسرمون ازمون باغ وحش طلب میکرد وما بهش قول ژوراسیک پارک داده بودیم البته به شرطی که میوه بخوره ،خلاصه با زور وادا والتماس گلپسر میوه خورد والوعده وفا بزن بریم گزارش تفریح درپارک دانیاسورا گذشته درادامه منتظره یه ظهر جمعه ویه بابای...
1 خرداد 1394